سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه نخست           پروفایل مدیر وبلاگ           پست الکترونیک           آرشیو مطالب           عناوین مطالب
لینک دوستان
[ چهارشنبه 91/8/17 ] [ 12:0 صبح ] [ پوررحیمی ]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

نمی‏دانم کدام واژه را برای وصف تو بنویسم، که دور دست نگاهت را و ژرفای اندیشه ‏ات را تصویر کند؟

نمی‏دانم چه شعری بسرایم که بتواند زیبایی‏ های روحت را زمزمه کند؟

آن قدر بزرگ بودی که اقیانوس‏ها جرعه نوش عظمت تو بودند و کهکشان‏ها، خوشه‏ چین کرامتت.

حضورت، آیینه‏ ای بود سرشار از عشق و ایمان، که شور زندگی را منتشر می‏کرد و دست‏هایت، تکیه‏ گاه عدالت بود؛ عدالتی که با تو در خاک شد و قامتش، بی‏تو شکست و پایمال گشت.اما عجیب این‏که با همه بزرگی‏ات، ساده‏ تر از آب بودی و صمیمی‏ تر از باران و مهربان‏تر از آفتاب؛ آن قدر مهربان که یتیمکان کوفه از سر و کولت بالا می‏رفتند.

کوچه‏ های کوفه هنوز در انتظار گام‏ های تو می ‏سوزند. نخل‏ های آتش گرفته، دست‏های قنوتشان به آسمان بلند است، تا مگر باز آیی و یک بار دیگر رازهای مانده در دلت را با آنان بگویی.آن گاه که چندی، سهم خاکیان شده بودی، خاک، وسعت حجم نگاه تو را نداشت؛ زمین باورت نکرد تا این‏که در محراب عشق، به معشوق رسیدی و ما را با اندوهی سخت، وا گذاشتی.

هیچ دری به روی تو بسته نخواهد بود؛ بگشا تا بنیان کفر را از ریشه برکنی! دست در حلقه ‏های شرک بینداز؛ تا از بیخ و بن، ریشه‏ کن کنی حکومت بی‏دینی را. تو دست خدایی و «یداللّه‏ فوق ایدیهم». بازوانت، تکیه‏ گاه اسلام هستند. نهال نوپای اسلام، تکیه بر صلابت آسمانی دستان تو زده است که این چنین سر بر افلاک کشیده است. اسلام، ریشه در مردانگی تو دارد و مردانگی، آبشخور عشق است. توکل بر ذات حق کرده‏ای و چشم بر چشمان رسول اللّه‏ دوخته ‏ای فرمان الهی را.


گام برمی‏داری در مسیری که جز به قرب الی اللّه‏، ختم نمی‏ شود. پیامبر، در چهره تو، بارقه‏ های فتح را به نظاره می‏ نشیند.پیامبر، به دستان تو اعتماد دارد؛ دستانی که پرچم اسلام را بر بلندترین قله‏ های سرافرازی برافراشته ‏اند. کدام ذهن فرتوت، تصویر شکست تو را در اندیشه خویش می ‏پروراند؟ کدام خیال خام می‏ اندیشد که تو به میدان نبرد پشت کنی؟ کدام عقل سلیم تصور می‏کند که تو رسول اللّه‏ را در تندباد گرفتاری‏ ها، تنها گذاری؟ تو چشمانت را به روی حقیقت گشوده‏ ای. تو جز به چهره پیام‏ آور عشق و عاطفه، نظاره نمی‏کنی. چشم بگشا؛ رسول اللّه‏ تو را می‏ خواند تا بیرق فتح را به دستان تو بسپارد.

هیچ دری به روی تو بسته نیست. پنجه در حلقه ‏های در می‏ اندازی و پای بر بال‏های گسترده جبرائیل می‏ گذاری و بانگ بر یکتایی و بزرگی خداوند برمی ‏آوری تا چشمان بهت ‏زده دنیای کفر، شاهد باشد چگونه در سنگین و سنگی خیبر، چونان پر کاهی بر دستانت جای می‏گیرند. فرشته‏ ها بر بازوان سترگت بوسه می‏زنند و جن و انس، نامت را دم می‏گیرند؛

 «ذکر علیٌ عباده».


منبع : ماه ولاء



برچسب‌ها: امام علی علیه السلامغدیریه

درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
لینک های مفید
سخنی از بهشت





آمار سایت
آمار واطلاعات

بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 62
کل بازدید : 188040


کل یادداشتها : 89
تماس با ما

ویدئو وبلاگ

   این مستند به بررسی اهانت به پیامبر اعظم (ص) در بازی‌های رایانه‌ای می‌پردازد .

 

 

   مشاهده آنلاین و دانلود. +

 

امکانات وب
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت


وبلاگ های من
وضعیت آب و هوا
کدهای مناسبتی