سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه نخست           پروفایل مدیر وبلاگ           پست الکترونیک           آرشیو مطالب           عناوین مطالب
لینک دوستان
[ چهارشنبه 91/7/26 ] [ 12:0 صبح ] [ پوررحیمی ]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

غدیر ، نام اقیانوس بی‏کرانی است که افق در افق ، با آسمان نسبت دارد و موج در موج ، هم ‏آغوش عرش است . عرش ، از آخرین موج ‏های غدیر آغاز می شود .
خوش به حال فرشتگان که هر شامگاه ، با سرخی شفق ، فوج فوج در زلال بی‏کران غدیر بال می ‏شویند و در ساحل سبز غدیر به نماز می ‏ایستند !
آدم از بهشت شروع شد و به زمین پیوست و سال ها در زمین گشت و گشت ؛ با شیون و اندوه . سرانجام ، غدیر خم را یافت و از معبر غدیر ، دوباره به بهشت بازگشت . در جاذبه این خاکدان سخت ، غدیر تنها بال پرواز به سمت بهشت است . دیگر هر چه هست ، خاک است ، خون است ، خاکستر است .
یکصد و بیست و چهار هزار چشمه از ازل تا به ابد جاری گشت و به غدیر پیوست .
اینک غدیر ، حاصل یکصد و بیست و چهار هزار چشمه زلال رسالت است که موج در موج ، عرفان و معرفت را فراراه انسان قرار داده است .


" فَصَلّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ " .


پس اگر هنوز ذوق تماشایت هست بیا به کرانه غدیر بایست تا پنجره‏ هایی از عرش در برابرت گشوده شود و تو را به تماشای لوح و قلم ببرد .
هیچ‏گاه آرزو کرده‏ ای که تو در لب دریایی ، آهسته آهسته قدم بزنی و فرشتگان ، فوج فوج از برابرت پرواز کنند ؟ اگر جوابت آری است ، در یک غروب ، دست از هر چه هست و نیست بشوی و تنها یک دل با خود بردار و در کرانه غدیر برو ، ببین پرواز فرشتگان چقدر زیباست ، چقدر تماشایی !
هر کس که یک بار گذرش بر کرانه ‏های غدیر افتاده باشد ، دیگر همیشه مست است ، همیشه عاشق است . دیگر هیچ‏گاه غم سراغش نخواهد آمد .


پس پیراهنی از غدیر مبارکت باد !



برچسب‌ها: دلنوشته غدیرغدیریه
[ دوشنبه 91/7/24 ] [ 4:49 عصر ] [ پوررحیمی ]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این آخرین نظاره ‏های خورشید است . شلاق شن‏ های روان و صدای زنگ بی‏گاه شتران ؛ آخرین تصویر دست ها و چشم های داغدار .
کویر ، دو زانو نشسته است ، سنگ‏ریزه‏ ها و شن های داغ ـ حجة الوداع ـ نفس ‏های گلوگیر . صدایی نیست ؛ سکوت ، هیاهوی حوالی را می ‏شکند .
سرهای آوار بر زانون ، محزون و ماتم ‏زده ؛ " خداحافظ مکه ، مدینه ، شعب ... "
این آخرین کلماتی‏ست که از گلوی خورشید شنیده می شود .
گرمای تابستان بر تن دقایق، عرق کرده است . خداحافظ ، هوای نفس‏گیر مکه ، خداحافظ مدینه !
چشم می‏ چرخاند از زاویه وداع ، دست بالا برده است و چشم های نظاره‏ گر را شاهد می ‏گیرد به پیمانی که دست هایش را در دست های علی گره می‏زند .
آرام آرام هیاهو رنگ می گیرد ـ لبخند ها و کینه‏ ها ـ . دست های بیعت و خنجر های گره شده در مشت . سر بر گریبان های ‏های اشک می‏ ریزند وداع با رسول را و رسول که صدایش در بیابان ‏های تفتیده ، خواب خاک را می ‏شکافد که :


افراشتم دو دست که می‏ خواهمت علی

این برکه شاهد است که می‏ خواهمت علی

وقتی رسول دست علی را گرفته بود

لبخند می‏زد و دلش اما گرفته بود

بغض‏ هایی تنومند ، زائرانی خسته ، چشم هایی بارانی ، سر بر گریبان اندوه ، آخرین نظاره ‏های خورشید .

خداحافظ ، رسول ! پس از سال‏ ها تلاش ، سفرت را آغاز کرده ‏ای به سوی آرامش ، به سوی معبود .
خداحافظ ، رسول ! بیست و سه سال سکوت علی ، نشانی از بیعت در این هنگامه تاریخ‏ساز است .


یک لحظه محو شد اثر سنگ‏ریزه ‏ها

خاموش شد دو چشم تر سنگ‏ریزه ‏ها

مرگ ستاره ‏ها همه یک یک شروع شد

از آن دقیقه مرگ ملائک شروع شد

ماهِ بدون پرتو خورشید می شود ؟!

حالا شما بگو که غدیر عید می شود ؟!

نوشته ی : " حمیده رضایی "



برچسب‌ها: دلنوشته غدیرغدیریه
........


درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
لینک های مفید
سخنی از بهشت





آمار سایت
آمار واطلاعات

بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 2
کل بازدید : 184706


کل یادداشتها : 89
تماس با ما

ویدئو وبلاگ

   این مستند به بررسی اهانت به پیامبر اعظم (ص) در بازی‌های رایانه‌ای می‌پردازد .

 

 

   مشاهده آنلاین و دانلود. +

 

امکانات وب
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت


وبلاگ های من
وضعیت آب و هوا
کدهای مناسبتی